من هم رفیق گمشده ی این حوالی ام
من هم رفیق گمشده ی این حوالی ام
یک نقش نخ نما شده در طرح قالی ام
صدها خیال مرده در این سینه ریخته
میراث دار رخوت یک خشکسالی ام
با انتظار صبر مرا امتحان نکن
شاید شکست کاسه ی صبر سفالی ام
جای تمام خاطره هایی که نیستند
یک قاب عکس مانده و فنجان خالی ام
کم کم دوباره نوبت پاییز می شود
پاییز! آن رفیق شفیق خیالی ام
دم کن دوباره چای برایم رفیق جان!
دیوانه وار عاشق چای ذغالی ام
یوسف عباسی
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 07 آبان 1395 (00:41)
- گزارش تخلف مطلب